کد مطلب:252487 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

ویژگیهای سیاسی و تاکتیکی متوکل (247 - 232) عصر تحریکات سیاسی و جنبشهای مسلحانه
پس از پایان گرفتن عصر سیاسی مأمون و معتصم، واثق، پایه صحنه ی سیاست می گذارد، نامبرده مشی سیاسیش استمرار شیوه سیاسی مأمون و معتصم بود. لیكن عصر متوكل به مثابه آینه ائی بود كه در آن جمیع واكنش های ناشی از تقابل سیاست مأمون كه مبتنی بر طرز تفكر معتزله - علوی و سیاست معتصم كه ارتكاز بر حضور عناصر ترك در دستگاه بود، به چشم می خورد. بدین ترتیب مهمترین خصیصه انعكاسی عصر متوكل كمك به اهل سنت و جماعت و تصمیم در براندازی اعتزال و تشدید تضاد علیه علویان و مخالفت سرسختانه با ایشان و آنگاه تلاش در تأمین زمینه و محدودیت نفوذ و حضور تركها در دستگاه خلافت بود. اما فرجام چنین شیوه ای از یك سو فروپاشی نظام خلافت خود و به بهای قربانی شدنش در درگیری مذهبی و نزاع و ستیز میان دستجات سیاسی برای وصول به مراكز قدرت سیاسی و كانونهای توطئه دربار از سوی دیگر بود. فرماندهان ترك با تاكتیكی زیركانه توانستند منتصر پسر متوكل را به سمت خود جلب و او را ذخیره پتانسیل مبارزه سیاسی قرار دهند، و منتصر نیز خود كانونی



[ صفحه 173]



برای جلب و تجمع مخالفین رژیم خلیفه گردید به گونه ای كه طیف وسیعی از تركها و علویان را در برمی گرفت. بالاخره پس از مشورت با سران گروههای مخالف مقرر گردید كه متوكل به قتل رسانده شود، پس از كشته شدن او منتصر به خلافت رسید، كه این خود آغاز یك سری بحرانها و تشنجات سیاسی در خلافت عباسیان می باشد و اتراك را در آن نقشی بسیار مؤثر بوده است.

متوكل با استفاده از قدرت سیاسی خلافت به تائید و یاری فرماندهان ترك در ارتش پرداخت كه نتیجه آن درگیری و مناقشه شدید میان ارتش و نظام بوركراسی حاكم بر كشور اسلامی بود، ارتش از وجود دو فرمانده خشن و بی باك به نامهای وصیف و ایتاخ برخوردار بود، و نیز روسای دیوان دبیران و هیئت وزراء افرادی چون، احمد بن ابی داود رئیس دیوان عالی كشور، ابن زیات وزیر مشاور و احمد بن ابی خالد نخست وزیر و برخی دیگر بودند، برخورد و درگیری میان اهل قلم و اصحاب شمشیر و قدرت اجتناب ناپذیر می نمود، و بالاخره در این بازی سیاسی زیات سقوط كرد. متوكل خلیفه كژ اندیش عباسی در مقابل این رویداد جدید و تلاش فزاینده بازی قدرت فرماندهان ترك كوشید تا شیوه هائی جدید برگزیند تا خود و خلافت را از مهلكه سقوط برهاند.

مهمترین ویژگی عصر متوكل، موضع خصمانه و مخالف او در مقابل معتزله كه در حقیقت لیبرال های آزاد اندیش قرن دوم و سوم به شمار می رفتند و سعی در یونانی كردن و غربی نمودن اندیشه های اسلامی داشتند، بود و برعكس گرایش شدیدی در تأئید اشاعره و اهل



[ صفحه 174]



سنت داشت. مأمون تكیه و اعتمادش به معتزله زیاد بود اما با ایجاد یك سری اصول دهگانه موجب ایجاد «انگیزیسیون» یا تفتیش عقاید علیه مخالفین مذهب رسمی دولت، گردید. كه معتصم و واثق به ترتیب آن را با شكنجه و ضرب و جرح احمد بن حنبل و قتل احمد بن نصر خزاعی به اوج رساندند.

اعمال این شیوه سیاسی از سوی معتصم و واثق با اعتراض و گله و شكایت توده ی مردم مواجه گردید و شاید یكی از نتایج آن اظهار ندامت واثق در خلال انگیزیسیون از كارهای خود بود.

اما متوكل در سال 234 بیانیه ائی صادر كرد كه در آن به پایان دادن انگیزیسیون و جلوگیری شدید از مناقشات و بحث پیرامون ماهیت قرآن و مسائل فقهی ناشی از آن اشاره و متخلفین را به مجازات وعده داده بود. یكی دیگر از اقدامات متوكل فرمان تشییع و دفن جنازه احمد بن نصر خزاعی با مراسمی رسمی و پرشكوه می باشد، در فرمان خود به احیای خاطره و بزرگداشت او پس از گذشت شش سال از كشته شدنش در خلال عصر انگیزیسیون، اشاره می كند. اما از طرف رژیم تدابیر امنیتی شدیدی جهت جلوگیری و كنترل انفجار عمومی و ایجاد هرج و مرج و خشم و چپاول اجراء می گردد. باید اذغان داشت احمد بن حنبل نزد متوكل از احترام خاصی برخوردار بود این است كه متوكل سعی می كند به هر نحو كه شده پیروزی و حاكمیت اهل سنت و جماعت و رفع اختناق و تفتیش عقاید را به او القاء كند و به خاطر همین پیروزی با اهل حدیث كه به جای عقل بر نقل مطلق تكیه داشتند درگیر مبارزه شد و مبارزه اش به خاطر آن مدت زمانی زیاد



[ صفحه 175]



به طول انجامید. از همان وقت بود كه مذهب اهل سنت شروع به رشد و گسترش نمود. با این حال معروف است كه احمد بن حنبل اهمیتی به عطیه ها و بذل و بخشش هایی كه متوكل به او می نمود نمی داد استخدام دولتی را نپذیرفت و پولی از او قبول نكرد و حتی با متوكل در سامراء باقی نماند.

به هر تقدیر آنگونه كه از منقولات تاریخی به دست می آید ابن حنبل برای خود روشی مستقل از دیگران و رژیم حاكم داشت و حتی با افراطیون اهل سنت نیز اختلاط نمی كرد.

سیوطی می گوید: سیاست متوكل بر اساس مذهب شافعی بود نه حنبلی، شاید كه وی درست گفته باشد زیرا موضع ابن حنبل در مقابل حكومت وقت مثبت نبود.

علل و اسباب موجهی وجود داشت كه خلیفه مجبور به پیروی از این سیاست همگامی با اهل سنت باشد و آن حصول به یك بازوی نیرومند ملی و یاری از فقهاء و اهل حدیث و عناصر معنون و سرشناس و مؤثری كه در مردم نفوذ داشتند، تا با دستیابی به این پایگاه مردمی بتواند مخالفین سیاسی خود را كه در رأس آنها تركها و علویان بودند، از صحنه كنار نگه دارد.

اما تركها، خلیفه می كوشید تا نفوذ آنها را كه از حدود خود گذشته بود و با منافع خلیفه تصادم داشت، محدود سازد. بدین ترتیب ایتاخ یكی از دو فرمانده پرنفوذ ارتش در سال 234 ه به اشاره خلیفه كشته می شود و نیز خلیفه توفیق می یابد كه املاك و مستغلات فرمانده دیگر وصیف را در اصفهان مصادره كند.



[ صفحه 176]



متوكل برای كنترل نفوذ و مقابله احتمالی با اتراك گروههای نظامی جدیدی از عناصر عرب و سایر عناصر تشكیل می دهد البته این اقدام بنابر یك ضرورت سیاسی انجام گرفت و لذا می بینیم متوكل تلاش می كند تا خود را در یك منطقه عربی اسكان و بوسیله قبایل عرب محافظت گردد. از دمشق جائی بهتر نبود. و بنابراین كوشید تا پایتخت خود را در سال 244 ه به آنجا نقل مكان دهد. اما اعتقاد چندانی به عرب های شام نداشت، می گویند متوكل با تلاش پی گیر عبدالله عباس و امین پسر هارون را كه اعتماد به عربهای شام داشتند نصیحت می كرد، لیكن اشارت او تأثیر نداشت و هر دو در این راه شكست خوردند، چرا كه عربهای شام از دوستداران بنی امیه بودند و تصور هیچگونه اخلاصی نسبت به دولت عباسیان از آنها نمی رفت.

یكی از اقدامات دیگر متوكل ساختن شهر جعفریه در سال 245 ه و تسلیم خلافت و ولایتعهدی به پسرش معتز به جای منتصر بود، این اقدام به خاطر آن صورت گرفت كه منتصر معروف به عطوفت و محبت نسبت به علویان و هم پیمانی و همگامی با تركها بوده است، یعنی درست برعكس پدرش كه مخالف علویان و تركها بود، عمل می كرد.

اما رابطه ی میان متوكل و علویان: معروف است كه این خلیفه كمترین تردیدی در اتخاذ تدابیر امنیتی و ایجاد محدودیت شدید علیه فعالیت معارضانه علویان، نداشت، یكی از راههای تحدید فعالیت و طرق جلوگیری از نفوذ علویان:

1- تشجیع و تشویق شعرا و نویسندگان در سرودن و نوشتن شعر و مقاله كه در مدح عباسیان و اثبات حقانیت آنها در خلافت بود.



[ صفحه 177]



2- تشویق جنبش «ناصبی ها» كه دارای روحیاتی خصمانه علیه علویان بوده و تشجیع جنبش نابته كه گروهی بودند دارای تمایلات سیاسی دوستانه و دوستدار بنی امیه و مخالف با علویان، این تشویقها صرفا به منظور تضعیف نفوذ و اثر علویان در بین توده ی مردم بود.

3- محدودیت در اقامت علی الهادی (ع) رهبر شیعیان در سامراء.

4- مجبور ساختن تمام علویان در جلای وطن از مصر و محدودیت در اقات آنها در مدینه.

5- ویرانسازی قبور ائمه اطهار (ع) در كربلاء

6- جلوگیری از شعائر سنتی و بزرگداشت یاد حسین (ع) در مصر.